به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ یکصدوچهارمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران با موضوع «عاشورا و فضیلت» و با سخنرانی دکتر داود فیرحی در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن برگزار شد. فیرحی در سخنان خود با بیان اینکه در ادبیات تشیع اعتقاد ما بر این است که آنچه فضیلت کامل دارد، امام معصوم است و درواقع امام معصوم یک شهروند تیپ ایدهآل است و ما از کردار، گفتار و رفتار او مدلی را استخراج کنیم و به دست آوریم و یکی از آنها هم اباعبداللهالحسین است گفت: روایتی از امام صادق(ع) وجود دارد که میفرماید خداوند در میان مردم انسانهایی دارد که از نور خالص خودش آنها را خلق کرده و آنها چشمهای باز خداوند هستند در میان مردم و گوشهای شنوای خداوند هستند در میان مردم و میتوانند زودتر از سایرین ندای دردها، اعتراضها و آسیبهای اجتماعی را بشنوند و به آن پاسخ گویند، آنها زبان گویای خدا در میان مردماند و آنها امانتداران شریعتاند. فیرحی ادامه داد: در روایاتی که از کربلا هست مواردی وجود دارد که امام حسین(ع) میفرماید تا پایان توانش دنبال حفظ اصول و مبانی شریعت است، چراکه امانتدار شریعت است. در روایت دیگری آمده است که به وسیله این افراد، خداوند بدیها را از جامعه دور و محو میکند و همین که مشکلی در جامعه ایجاد شد، با تلاش اینها محو میشود و به وسیله اینها ظلم و تحقیر از جامعه رخت برمیبندد. ما ظلم را خروج از حق تعریف میکنیم و ممکن است با حقارت هم همراه نباشد اما مواردی هم هست که ظلمی با یک نوع تحقیر به مظلوم انجام میشود و خداوند به وسیله این انسانهای کاملا فاضل چنین مواردی را از جامعه پاک میکند.
امام حسین)ع( دنبال جنگ نبود
این استاد دانشگاه اضافه کرد: برخی از روایات میگویند انسانی که خودش خوار و ذلیل است نمیتواند عفت و خواری را از خود دور کند. حتی امام حسین(ع) در جایی در حادثه کربلا میفرماید من با شما گفتوگو میکنم و به توافق برسم یا نه، وظیفه من امربهمعروف و نهیازمنکر است اما ذلیلانه بیعت نمیکنم. یکی از شخصیتهای تأثیرگذار اهل سنت، مرحوم ابوالعلا مودودی است که در کتابش، قیام امام حسین(ع) را تحلیل کرده و میگوید درست است که امام حسین دنبال تغییر حکومت یزید بود و کسی نمیتواند این را انکار کند اما امام اصلا به دنبال جنگ نبوده است. یعنی او دفاع از خودش و نقد از دولتش، نقد مدنی بود. یکی از مثالهای خیلی خوب او برای این ادعا این است که میگوید من وقتی به داستان کربلا نگاه میکنم، میبینم کسی که اهل خروج باشد، نمیتواند خانوادهاش را با خودش ببرد، چراکه قاعدهاش این است که باید کار دیگری کند و بیاید و تدابیر سرّی انجام دهد. ابوالعلا ادامه میدهد که برخی چیزها نماد است و نشانهای به شمار میآید که آیا کسی به دنبال جنگ است یا نه؟ او میگوید کسی که با خانوادهاش دست به یک اعتراض میزند، فرق میکند با کسی که اسلحه برداشته و به خیابانها آمده است.
فیرحی ادامه داد: او میگوید در شرایطی که کاروان امام حسین (ع) با جمعی از کودکان و زنان و نهایتا با ۳۲ سوار و ۴۰ پیاده به سوی کوفه میرود و بههیچوجه حالت هجومی ندارد اما در برابرش لشکر یزید به دنبال کشتار و تحقیر است، آنها به دنبال حل بحران نیستند بلکه چهارهزارنفری که از کوفه به کربلا رفتهاند، اگر به ۷۲ نفر تقسیمشان کنید، میبینید که میتوانستهاند بهراحتی، همگی را اسیر کنند، به دنبال کشتن هستند نه مهارکردن بحران. مودودی اشاره میکند که وقتی اباعبداللهالحسین تنها شد، بازهم به او حمله کردند و این در حالی بود که حسین(ع) زخمی شده بود و این امکان وجود داشت که او را اسیر کنند اما دولت به دنبال حل بحران نبود.
فیرحی گفت: روایت است که وقتی امام سجاد و خانواده امام حسین(ع) وارد دارالعماره شدند، دیدند که سر امام حسین(ع) در طشتی در برابر یزید قرار دارد و این در حالی است که بانوان همراه با کاروان امام، یک روز سخت را دیدهاند که خیمهها آتش زده شده و سرها بریده شده و سفری طولانی و سخت به شام انجام شده و به محض اینکه به دارالعماره هم وارد میشوند، با سر امام(ع) مواجه میشوند که گردوخاک هم بر آن نشسته است. این کاروان وارد شهری شدند که مرکز جهان آن روز بود، چراکه دولت اسلامی ابرقدرت زمانه بود و یزید شروع کرد به چوبزدن به دندانها و لب امام حسین(ع) و مغرورانه شعری میخواند و میگفت من انتقام بدر را گرفتم. اینجاست که بحث شجاعت و حکمت پیش میآید، حضرت افزود: زینب در این زمان، برخاست و بر پا ایستاد و بر مجلس مسلط شد و فرمود یزید! آیا فکر میکنی که دنیا را بر ما تنگ کردهای؟ فکر میکنی ما را اسیر کردهای و برندهای؟ عجله نداشته باش و از روی نادانی زود قضاوت نکن. قرآن فرموده است که وقتی به یاغیان و طاغیان فرصت میدهیم، فکر نکنند که به نفع آنهاست چراکه ما میخواهیم جرم آنها بیشتر شود.
فیرحی در پایان گفت: حضرت زینب استدلالی میکند که کسی نمیتواند به آن پاسخی دهد؛ ایشان میفرماید آیا از عدالت است که زنهای آزاد خودت را بپوشانی و حتی کنیزانت را هم محترم بشماری اما دختران پیامبر را آواره کنی؟ آیا این از عدالت است؟ تو که فرزند طلقایی، با خاندان پیغمبر اینگونه رفتار کردی، پوشش آنها را برداشتی و صورتهایشان را باز کردی، شهر به شهر آنها را گرداندی و دشمنان به آنها اهانت کردند، خندید و نگاهشان کردند و در آخر نیز حضرت زینب(س) حرفی کلیدی میزند و میفرماید ما همه اینها را برای خودمان یک امتحان الهی تلقی میکنیم.
نظر شما